در جهان پرشتاب امروز، تحولات گسترده در عرصههای اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیک سبب شده است مفاهیم دیرینهای چون خانواده، فرهنگ و هنر، معانی تازهای بیابند یا دستکم بازتعریف شوند. این بازتعریف اگرچه برای برخی نگرانکننده و برای برخی دیگر هیجانانگیز است، اما واقعیت اجتنابناپذیری است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. در این میان، هنرهای نمایشی هم بهعنوان آیینه جامعه، ناگزیر از بازتاب این تغییرات و تطبیق با مخاطب امروز هستند.
این گفتوگو تلاش دارد نگاهی واقعبینانه به تغییر جایگاه خانواده در آثار هنری داشته باشد و به پرسشهای موجود درباره «سیاهنمایی»، رسالت هنرمند و نقش مدیریت پلتفرمهای نمایش خانگی و رسانهها پاسخ دهد.
امیرعباس کنی تهیهکننده سینما و تلویزیون پیرامون این موضوع با خبرگزاری حوزه گفتگویی انجام داده که در ادامه با آن همراه میشویم.
با توجه به تحولات سریع جهانی، به نظر شما هنرهای نمایشی چطور خود را با تغییرات جامعه و نسلهای جدید هماهنگ کردهاند؟
برای پاسخ به این پرسش باید کمی واقعبین باشیم. با تحولات گسترده و پرسرعتی که در حوزههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تکنولوژیک رخ داده، بسیاری از مفاهیم و عناوین در جامعه، از جمله نهاد مهم خانواده، تغییرات قابلتوجهی را تجربه کردهاند.
این تغییرات در ذات خود نه الزاماً مثبتاند و نه منفی؛ بلکه بخشی از فرآیند طبیعی دگرگونی اجتماعیاند. هنرهای نمایشی نیز ناگزیر بودهاند برای بقا و پویایی خود با این تحولات همراه شوند.
نسل نوجوان و جوان امروز با سلایق و علایق جدید و حتی گاهی نامتعارف پا به عرصه گذاشته و طبیعتاً هنر و رسانه باید این مخاطب بالقوه و بالفعل را حفظ کند تا صنعت فرهنگی بتواند چرخه خود را ادامه دهد. در واقع، این تطبیقپذیری یک الزام بوده و نه یک انتخاب.
عدهای معتقدند برخی آثار با سیاهنمایی یا تخریب ارزشها به نهاد خانواده آسیب میزنند. نگاه شما در اینباره چیست؟
اینکه در برخی آثار، به مسائل و معضلات خانوادگی و اجتماعی پرداخته میشود، بهخودیخود سیاهنمایی نیست.
باید بپذیریم که محصول هنری، بازتابی از مشاهدات خالق اثر و دغدغههای جامعه است.
اگر هنرمندی در اثر خود سراغ یک موضوع پرمخاطره میرود که شاید در دورهای تابو بوده است، این الزاماً بهمعنای تخریب باورها یا تشویق به انحطاط اجتماعی نیست. البته گاهی در برخی آثار، شیطنتهایی دیده میشود، اما حساسیت بیشازحد و محدودیتهای افراطی معمولاً نتیجه معکوس دارد و باعث کنجکاوی و محبوبیت همان اثر از طریق جریان رسانهای میشود.
خوشبختانه مخاطب امروز بسیار باهوش است و میتواند اثر را ارزیابی کند. در دنیای امروز که محتوای جذاب خارجی در دسترس است، نمیتوان او را در یک انحصار محتوایی نگه داشت.
به نظر شما وظیفه هنرمند در قبال بازنمایی جایگاه خانواده چیست؟ آیا او باید در آثارش اصلاحگر هم باشد؟
در پاسخ به این پرسش باید تأکید کنم که بهطور کاربردی، رسالت هنرمند اصلاح جامعه یا ارائه نسخه درمانی نیست. هر اثر هنری، بهتنهایی بیانیه و جهانبینی صاحب اثر را بازتاب میدهد و حتی در مواردی ردپای نگاه سفارشدهنده اثر نیز در آن مشهود است.
بنابراین نمیتوان انتظار داشت هنرمند با یک فیلم یا سریال، سبک زندگی ایده آل یا خانواده آرمانی بسازد. بهویژه در فضای پلتفرمهای نمایش خانگی که با سرمایهگذاری سنگین و رقابت گسترده روبهروست، هدف اصلی جذب مخاطب و تضمین پایداری بازار است. مسئولیت تحلیل عمیق جایگاه خانواده و آثار آن بر جامعه، بیشتر بر عهده کارشناسان جامعهشناسی و روانشناسی است و برای همین هدف هم بودجههای پژوهشی اختصاص مییابد. هنر میدان رقابت و خلاقیت است، نه کلاس اصلاح رفتار اجتماعی.
در نهایت، چه راهکاری برای مدیریت این تحولات فرهنگی و تولید آثار موثر پیشنهاد میکنید؟
واقعیت این است که باید بپذیریم فضای فرهنگی و هنری امروز رقابتی است. اگر حاکمیت و نهادهای متولی دغدغه اصلاح یا هدایت فرهنگی دارند، بهتر است با تولید آثار باکیفیت و جذاب وارد میدان رقابت شوند، نه با محدودسازی یا فشارهای بیثمر. مخاطب امروز را نمیتوان فریب داد؛ او هوشیار، دانا و منتقد است. بنابراین باید او را شناخت، علایقش را درک کرد و محتوای جذاب و متناسب با دغدغههای او ساخت. همچنین باید مراقب حاشیهسازیهای رسانهها بود.
انتهای پیام










نظر شما